شاید مشتهای بسته نوزادها علت داره، شاید خدا توی گوشش گفته: اینم سر راهیت واسه سفر دور و درازی که داری میری! اصلا شاید خدا گفته: ببین اینجایی که داری می ری فراز و نشیبها زیاده. اینو بذار تو مشتت و توی سختترین و زیباترین لحظهها ازش استفاده کن!
زمان لازمه تا ادمها بفهمن که خدا توی مشتشون چی پنهون کرده، ولی من مطمئنم اون چیز، چیزی جز عشق نیست. وقتی اومد سراغت میبینی چه معجزه بزرگیه که دوباره متولد میشیم! دوباره دلتنگ خدا میشیم!
بعضی ادم ها تصمیم نهایی شان این می شود که در شهرهای مختلفی زندگی کنند. همین ادم ها درهمین مختصات زمانی، خواستند که تکه های قلب شان را در شهر های مختلف جا بگذارند. یعنی تصمیم گرفتند بمب ساعتی را در قلبشان کار بگذارند تا با اشک ها منفجر شود. بعضی وقت ها هم دلشان را بادوستی راهی دیار غربت می کنند بعد حتی دنبال تکه های گمشده در بلاد کفر هم می گردند!
ادمیزاد موجود عجیبی است! از همه عجایب ادمیزاد عجیبـتر روحیات یک "زن" است.
***
*تکه پاره های قلبم را خودت سامان بده…
+ مامان؟ این چراغ چیه روشن شده؟
- می گه مایع جلادهنده ش تموم شده.
+ تره بار داره؟
- آره فکر کنم.
+ فردا بریم بخریم!
***
* روز دختر مبارک!
** سیصد و شصت و پنج روز سال تو دلم قند آب میشه از پسرداشتن! به خصوص وقتی با این حواس جمعش دلبری می کنه!
هیچ وقت فکر نمی کردم چرخیدن و انتخاب بین کالکشن های ساده و کم تنوع تک پوش ها و پیراهن های مردانه اینقدر سخت و دوست داشتنی باشد.
هی چهارخانه ها را کنار راه راه های نامتقارن می گذارم و نمی توانم بین یکی شان انتخاب کنم؛ یا سبز و آبی هایی که چهارراه سخت تصمیم گیری می شوند!
ترش و شیرین زندگی وسط همین انتخاب هاست. وسط همین تصورها که کدام رنگ بیشتر به "او" می آید.
شاید مشتهای بسته نوزادها علت داره، شاید خدا توی گوشش گفته: اینم سر راهیت واسه سفر دور و درازی که داری میری. اصلا شاید خدا گفته: ببین اینجایی که داری می ری فراز و نشیبها زیاده. اینو بذار تو مشتت و توی سختترین و زیباترین لحظهها ازش استفاده کن!
زمان لازمه تا ادمها بفهمن که خدا توی مشتشون چی پنهون کرده، ولی من مطمئنم اون چیز، چیزی جز عشق نیست. وقتی اومد سراغت میبینی چه معجزه بزرگیه که دوباره متولد میشیم! دوباره دلتنگ خدا میشیم!
درباره این سایت